مدح و مناجات با امیرالمؤمنین حضرت علی علیهالسلام
ای رمـزِ بـه لــفّـافـۀ ایـن الـرجـبـیـون عاقل شدم آن روز که گشتم به تو مجنون زان روز که گفتم ز تو، هستم به تو مدیون صـد شکـر نـوشـتـند مرا از علـویّـون اکسیر تو بر خاک من آمیخت و زر شد در حوض دلم نقش تو افتاد و قمر شد از باب تراب، قطعۀ خاکی به من افتاد از طـینت پـاکـت گل پاکی به من افتاد از مضجـع تو شاخۀ تاکی به من افتاد در مکتب عشقت دل چاکی به من افتاد تا آتـش عـشقـت به دلـم کـارگـر افـتاد بر مـلـک دلـم دولـت پـایـنـدهتـر افـتاد منصور انا الحق زد و غافل ز وجودت ای حق مـسـلّم که معـمـاسـت حـدودت معنای صلاتی و نبی خوانده عـمودت تصـویـر خـداونـد جـهـان بـود نمودت محبوبتر از ذکر تو دیگر عملی نیست در هیچ غمی چاره به جز نادعلی نیست شک نیست که منظور ز خیرالعملی تو مـشـتـق شده از نـور خـدا در ازلی تو ای فـاتـح خـیـبـر همـه دانـنـد یَـلـی تو هر وصف بگویم ز شما هست، ولی تو مـعـروفتـرین قـسـمـت الـفـاظ اذانـی ای حضرت مـولا تو امیـر دو جهـانی والعصر که بیحبّ علی نیست هدایت ایـمان به خـدا بیمـددش نیست کـفایت ای آنکه تو مـیـزانـی و ایـمانی و آیت اسـلام بـنـا گـشـتـه بـه ارکــان ولایـت سوگند که مردم همه هستند لَفی خُـسر جز شیعۀ تو چون که خدا گفته تویی یُسر هرگز نتوان یافت کسی را به تو مانند دزدانِ لـقـب؛ واژۀ صـدیـق چـه دانـنـد فاروق تویی سلطهگران، مفت گرانند هرآنچـه که گـویـنـد به حالِ هـذیـانـنـد بدخواه تو در هر دو جهان از نظر افتاد «با آل عـلی هرکه در افتاد ور افتاد» هرچـند که آلـوده و بیعـذر و جـوابـم در روز جزا فرض که از اهل عـذابم بـر گـردنـم آویــخـتـه بـاشـنـد کــتــابـم میخـواست خـداونـد بپـرسد ز حـسابم بر مصحف من گرچه گنه بود و سزایش بـسـم اللهِ آن حُـبّ عـلی بـود و ولایش هرچند قلم مدح تو بنوشت و گهر سُفت تحریر علی لرزه به جانش زد و آشفت هندو و مسلمان و مسیحی ز علی گفت گـفـتند ولی وصف تو پایان نپـذیـرفت وقتی که علی وجه خداوند جهان است هرچند بگـویـند از او بـاز نـهان است |